English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1859 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
send in U رهسپار کردن
to take oneself off <idiom> U ترک کردن [رهسپار شدن ]
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
outbound U رهسپار دریا
set forth U رهسپار شدن
to me sail U رهسپار شدن
out bound U رهسپار دریا
leaving U رهسپار شدن
leave U رهسپار شدن
foot passenger U پیاده پا رهسپار
to set out on [start on] a journey U رهسپار سفری شدن
set sail U رهسپار دریا شدن
he set out for the village U سوی ده رهسپار گردید
to set off for France U رهسپار شدن به فرانسه
soon after he left for paris سوی پاریس رهسپار شد.
to put to sea U رهسپار دریا شدن
to start for home U رهسپار به [راه] خانه شدن
he is off to the war U رهسپار جنگ شده است
We set off early for ... U ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
to set out for England U به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
departure U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
move U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
spank U با سرعت حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
skeet U باسرعت حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
rippling U بطور موجی حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
leapfrog U باجست وخیز حرکت کردن
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
leapfrogged U باجست وخیز حرکت کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
lob U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
galvanize U تحریک کردن به حرکت واداشتن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
shuffle U این سو وان سو حرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
shuffling U این سو وان سو حرکت کردن
shuffles U این سو وان سو حرکت کردن
shuffled U این سو وان سو حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
leapfrogging U باجست وخیز حرکت کردن
belt U باشدت حرکت یا عمل کردن
wriggled U حرکت کرم وار کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
wriggling U حرکت کرم وار کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com